چون لبت مصرکی خیزد نبات
کز نباتت می چکد آب حیات
دوستانت ز آب حیوان بی نصیب
تشنگان جان داده نزدیک فرات
صانع از روی تو شمعی برفروخت
دفع ظلمت را میان کاینات
پیش نقش رویت ایمان آورند
بت پرستان زمین سومنات